شاید زمانی که شهید عبدالصمد امام پناه در وصیت نامهاش مینوشت «مسلمانان دو قبله دارند کعبه برای عبادت، قدس برای شهادت»، نمیدانست که ۳۰ سال بعد جمله وی دست به دست خواهد چرخید و نمود عینی حقانیت فلسطین خواهد شد. فلسطینی با ۷۵ سال مظلومیت و آوارگی. او از همان دوران جوانی به آرمان آزادی قدس میاندیشید و از غم بیپناهی کودکان و مردم مظلوم فلسطین آرام و قرار نداشت. با اینکه عزیمتش به فلسطین تقریباً غیرممکن به نظر میرسید، اما آنقدر تلاش کرد که در نهایت توانست به خواسته قلبیاش تحقق بخشد و دوشادوش فلسطینیها برای آزادی قدس پیکار کند.
عبدالصمد در سال ۶۹ و در حالی که دوران سربازیاش را سپری میکرد، اولین قدم را برای عملی کردن خواستهاش برداشته و قصد خروج از کشور را میکند، اما در نهایت از مرز بازگردانده میشود؛ بعد از این ماجرا دوباره به خدمت سربازی خود ادامه میدهد اما همچنان در گوشه ذهن خود آرزوی عزیمت به قدس را میپرواند. دوران خدمتش که تمام میشود، محکمتر از قبل برای تحقق خواستهاش قدم برمیدارد و با ورود به حوزه علمیه و تحصیل زبان عربی، خود را برای حضور در جبهه مقاومت مهیا میکند؛ همزمان در کلاسهای رزمی نیز شرکت کرده و آموزشهای لازم را دریافت میکند.
عبدالصمد بعد از طی دوره طلبگی، لباس روحانیت بر تن کرده و این بار آرزوی خود را محقق میکند و با دریافت حکم جهاد، خود را برای عزیمت به جبهه مقاومت و نبرد با صهیونیستها مهیا میکند. آن روزها عبدالصمد از دیار غیرت و عشق «تبریز» با دلی بیقرار و غیرتی به جوش و خروش افتاده، راهی فلسطین میشود تا راه و رسم مردانگی و غیرتش را برای جوانان امروزی به یادگار بگذارد. غیرتی که جولان و ظلم صهیونیستهای جنایتکار علیه کودکان و زنان مظلوم و بی پناه فلسطینی تنگ کنند.
حضور او و همرزمانش در لبنان همزمان با اوج درگیریهای حزب الله با صهیونیستها بود. او هشت ماه در لبنان بود و آموزشهای لازم را جهت رویارویی با صهیونیستها دریافت میکرد و با همرزمان خود در حال تدارک برنامههایی برای ضربه زدن به دشمن صهیونیستی بود تا اینکه در فروردین ماه در جریان عزیمت به محل تجمع نیروهای حزبالله در مقرهای مشخص شده به منظور تقویت رینک دفاعی را در مقابل حملات صهیونیستها، کاروانهای خودرویی آماده شده و به راه میافتند تا در محلهای مشخص شده تجمع کنند.
با توجه به اینکه در آن زمان حزب فالانژها در قدرت بودند، از روحانیت و به ویژه از سادات حساب میبردند، از این رو عبدالصمد با لباس روحانیت در خودروی اولین ستون مینشیند تا بتوانند به سرعت ایست بازرسی را رد کنند؛ بعد از ایست بازرسی کاروانهای خودرویی در حین حرکت در جاده صور و صیدا هدف حملات هلیکوپتر آپاچی رژیم صهیونیستی قرار میگیرد؛ در اولین مرحله حمله دست عبدالصمد و در دومین مرحله نیز سینه وی شکافته میشود...
امروز سالها پس از شهادت عبدالصمد و کیلومترها دورتر از قدس شریف، به سوگ کودکان نشستهایم که از خانههای خود رانده شده و در ظلم و سکوت غاصبان جهانخوار، با خون خود گلگون میشوند، دستهای کوچکشان خاک خونین وطنشان را مشت کرده و جسمهای کودکانهشان آماج شدیدترین حملات قرار میگیرد. و این روزها چقدر جای عبدالصمد خالی است... گفتنی است، شهید عبد الصمد امام پناه در ۱۵ آذر ۱۳۴۸ در تبریز چشم به جهان گشوده و در سن ۲۷ سالگی در جاده صور و سیدا فلسطین به مقام رفیع شهادت نائل آمد.
فرازی از وصیتنامه شهید عبدالصمد امام پناه
«مسلمانان دو قبله دارند کعبه برای عبادت قدس برای شهادت»
صوفی به ره عشق صفا باید کرد، عهدی که نمودهای وفا بایدکرد
پدر و مادر گرامی برای آخرین بار دستتان را میبوسم امیدوارم همیشه ایام را مثل امروز خوش بگذرانید. چون دیدم آمادگی پذیرش واقعیت را ندارید لذا مجبورم این گونه خداحافظی کنم. ولی راضی نمیشوم دلم می خواست صاف کنار هم بایستید و من پایتان را ببوسم و بعد با روی گشاده و بشاش از هم دیگر جدا شویم. البته باز هم به همدیگر میرسیم. ان شاءالله اگر خداوند بخواهد در آن دنیا تلافی میکنم. چون این دنیا را کوچکتر و پستتر از آن دیدم که بتوانم بوسیله آشیائش شما را مسرور کنم. علی ای حال من این را از خداوند سالهاست که خواستهام و منتظر بودم حال خداوند راضی شده و جوابم را داده است. پس شما هم راضی باشید به رضای خداوند و بدانید هر حرفی غیر این کفر و وسوسه شیطان است. اگر بغضی هم دست داد فقط و فقط به یاد مصایب اباعبدالله الحسین -علیهالسلام- اشک بریزند. چون من گناهکار و عاصی چیزی نیستم که قابل این باشم. هر چه هست در دامن این بزرگواران است. گریه کنید تا دست همه ما را بگیرند. از مادرم حضرت زهرا -سلاماللهعلیها- صبربخواهید. همو بودکه مرا به ساحل نجات رسانید و الا خدا میداند در چه سرگردانیای بودم. مبادا فکر کنید که مرا از دست دادهاید. بهتر است از قول شهید بهشتی برایت بگویم که میگفت: ما شهیدان را از دست ندادهایم. بلکه به دست آوردهایم و غلط است که میگویند از دست رفته خودمان هم موقعی به دست میآییم که روزی به شهادت برسیم. وصیتی هم دارم که نگذارید بعد سوء استفادهای بشود. از همه آشنایان حلیت بخواهید.و السلام علیکم و رحمهالله و برکاته».
انتهای پیام