سلسله برنامههای «چشمه حکمت» خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا) در ماه مبارک رمضان با اتکا به مجموعه سه جلدی کتاب «قصههای عبرتآموز قرآنی» به قلم قاسم ایمانی تلاش میکند تا با اتکا به بطن و متن آموزههای قرآن کریم در مسیر سعادت و رستگاری بشر؛ به ارائه مبانی و معارفی دست زند که ریشه آنها در فرامین الهی و روایت آنها از متن کلامالله مجید؛ زبان پیامبر اکرم(ص)؛ احادیث ائمه اطهار(ع) و مجلدات شریف و گرانسنگ تشیع قرار دارد.
دوازدهمین بخش از سلسله درسگفتارهای «چشمه حکمت» بر باب «روایتهایی از مرگ شیطان» با استناد به حوادث تاریخ اسلام از حضرت آدم(ع) تا واقعه عاشورا به استناد کتاب «مجمعالنورین» به قلم زندهنام «ملااسماعیل سبزواری» استوار است.
در کتاب «مجمعالنورین» به قلم زندهنام «ملااسماعیل سبزواری» چنین میخوانیم: این «کلب کبیر» (شیطان) تا موقع قبض روحش چند مرتبه زوزه کشیده که ملائکه از صدای زوزه او ناراحت شد و او را لعن کردند.
اولین بار در روز قبولی توبه آدم(ع) بود، چون شیطان خوشحال و مسرور بود که نافرمانی کرده است؛ اما آدم(ع) با تعلیم جبریلِ امین «پنجتن آلعبا» را شفیع خود و خداوند توبهاش را قبول کرد. یک مرتبه شیطان چنان زوزه کشید که تمام ملائکه او را لعن کردند.
دومین بار وقتی زلیخا، یوسف(ع) را برد و هفت در را بست، خوشحال و مسرور بود که پیغمبرزاده با زلیخای گبر و بتپرست با هم جمع شدهاند و یوسف(ع) از پیغمبری میافتد.
سومین بار در غدیر خم بود. وقتی پیغمبر خاتم(ص) حضرت علی(ع) را به جای خود از طرف خداوند جانشین و خلیفه بعد از خود معرفی کرد. «و من کنت مولاه و هذا علی مولاه» فرمود: «حب علی(ع) حسنه است. با محبت و ولایت پسرعمم، علی(ع) هیچ گناهی مانع از دخول جنت نمیشود.»
شیطان چنان زوزه از دل پردردش کشید گفت: «چه کنم و چاره من چیست؟»؛ اولادهای خود را جمع کرد و گفت: «تا میتوانید مردم را به شک و شبهه بیندازید. مخصوصاً محبت علی(ع) را تا جایی که مردم قائل شوند به خدایی او و از راه عُلو آنها، من خود آنها را به جهنم رهنمون خواهم شد.»
چهارمین بار که از دفعههای دیگر بیشتر زوزه کشید، روز عاشورا بود. به علت آنکه بسیار زحمت کشید تا آن اسباب را فراهم کرد. چندین هزار نفر متفق شدند بر قتل پسر پیغمبر، شیطان همه روی زمین را از خوشحالی گردش کرد، از شادی خوانندگی میکرد که عجب خلق را گمراه کردم. گاهی به صورت «ابنسعد»، گاهی به صورت «ابوالاشعث»، گاهی به شکل «شمر» و «سنان»، مردم را تحریص بر جنگ میکرد و به صورت سرکردهها و فرماندهان، جمعی که فراز کرده بودند برمیگردانید و میگفت «کار را درباره فرزندان آدم به انتها رساندم. آنچه مقصود بود امروز حاصل میشود.»
جبرئیل پرسید: «ای شیطان! اینهمه سُرور تو برای چیست؟»
گفت: «برای آن است که از روز خلقت آدم(ع) تاکنون چنین هنگامهای حادث نشده است.»
هر چه آن کلب کبیر خوشحالی و تغنی میکرد، ازیکطرف حضرت اباعبدالله الحسین سیدالشهداء(ع) مضطرب و پریشانحال بود که مبادا بلایی از سر مصدر جلال زاده شود و ندایی برسد.»
گفت میترسم که اسماعیلوار
بهر من آید فدا از کردگار
مغز را گاهی فدا آید ز پوست
زنده برگردم ز قربانگاه دوست
نالم و ترسم که او باور کند
از ترحم جور را کمتر کند
اجرا، خوانش و روایت از امین خرمی
انتهای پیام