تقدم مصلحت بر عدالت؛ خطری که ایمان را تهدید می‌کند
کد خبر: 3934867
تاریخ انتشار : ۲۳ آبان ۱۳۹۹ - ۰۲:۲۷

تقدم مصلحت بر عدالت؛ خطری که ایمان را تهدید می‌کند

حجت‌الاسلام هادی سروش در تبیین «خطراتی که ایمان را تهدید می‌کند» اظهار کرد: اگر در حکومت از ادبیات دینی استفاده شد، باید مسئولان نیز مواظبت بیشتری کنند تا باورهای دینی مردم آسیبی نبیند. تقدم مصلحت بر عدالت نیز زوایای پرخطری دارد که می‌تواند به باورهای دینی جامعه حمله کند. اگرچه سیره امیرمؤمنان(ع) بر عدم تقدم مصلحت بر عدالت بود، اما امروزه برخی برای تقدم مصلحت به سیره علوی استدلال می‌کنند که جفا در حق امام(ع) است.

به گزارش ایکنا، حجت‌الاسلام والمسلمین هادی سروش، مدرس حوزه و پژوهشگر دینی، سلسله مباحثی را در باب «خطراتی که ایمان را تهدید می‌کند» در اینستاگرام ارائه می‌دهد. در ادامه، متن مباحث شب گذشته، ‌22 آبان‌ماه، را می‌خوانید؛

بحث در مورد خطر جدی است که برای ایمان در این شرایط و روزگار ما وجود دارد و پیش آمده است. خطر ایمان از ناحیه حوادث اجتماعی موضوعی بود که در جلسه گذشته به آن پرداخته شد، اما موضوع این جلسه خطری است که از ناحیه سیاست و سیاست‌مداران و حکمرانان نسبت به ایمان مؤمنان در جامعه ایجاد می‌شود و ممکن است که ایمان برخی از کسانی که در مواجهه با شبهات، سؤالات و نابسامانی‌های سیاسی قرار می‌گیرند، موفق نشوند که از ایمان خود محافظت کنند. بعد از وجود مبارک پیامبر(ص) در میان دوازده امام عظیم‌الشأن، امیرمؤمنان(ع) هستند که در طول پنج سال و شش ماه حکومت داشت و حکمرانی می‌کرد.

بهترین الگوی حکمرانی در نهج‌البلاغه

برای ما شیعیان و بلکه برای بشریت حکمرانی امام علی(ع) الگوست. برای شیعیان به ویژه در مواردی که با معضلاتی در جامعه از نظر سیاسی و حکمرانی مواجه می‌شویم، بهترین الگو، میزان و بهترین ترازو، حکومت امام علی(ع) است. باید بدون هیچ گونه گرایش و بدون هیچ گونه جناح‌بندی به نهج‌البلاغه مراجعه کنیم و مشکلات خود و جوامع اسلامی را از نظر سیاسی به نهج‌البلاغه عرضه کرده و پاسخ آن را از نهج‌البلاغه بگیریم و به آرامش برسیم.

در ابتدا باید به خطبه چهلم نهج‌البلاغه اشاره کنم. امام علی(ع) می‌فرمایند جامعه نیازمند یک حکمران است و هر نقد، انتقاد، علاقه و محبت شدیدی که باشد نیز نمی‌تواند توجیه‌کننده نبود حاکم و حکمران در یک جامعه باشد. حتی اگر امیر، فاجر و یک حکمران ناپسند و یک حکمرانی باشد که رفتار او از نظر عدالت و انصاف قابل تأیید نباشد.

حکمرانی مطلوب کافر را هم به حوائجش می‌رساند

حکمران باید جامعه را طوری اداره کند که مؤمنان بتوانند به راحتی به اهداف خود در جامعه و زندگی برسند و حتی یک شهروند کافر نیز در آن جامعه بتواند از زندگی دنیوی خودش استفاده کند. این معیار سیاست‌ورزی در نهج‌البلاغه است. حکمرانی در جامعه‌ای که مؤمنان در آن در مضیقه باشند و کافران در آن جامعه زندگی دنیوی مثبتی نداشته باشند، از دیدگاه خطبه 40 امام علی(ع)، دارای نواقصی است که باید برطرف شوند.

در خطبه 192 نهج‌البلاغه نیز جمله عجیبی را دارند. با اینکه نهج‌البلاغه را بارها مطالعه کرده‌ایم، اما گاهی در هر مطالعه‌ای انسان به مطلبی می‌رسد که گویا در دفعه گذشته آن را ندیده است. در این خطبه، حضرت امیر(ع) فرمودند: موسای کلیم به فرعون گفت که ما به ریاست خود کاری نداریم و تو رئیس باش، اما به شرط اینکه عادل باشی. ما نیامدیم که ریاست تو را از بین ببریم، بلکه می‌گوییم که عادل باشی. پس آنچه در یک جامعه از حیث سیاسی مهم است، عدالت است. خروجی آن این است که مؤمن به زندگی مؤمنانه خود می‌رسد و کافر نیز به زندگی دنیوی خود خواهد رسید.

این فرهنگ سیاسی مثبت نهج‌البلاغه است. این خاستگاه امام علی(ع) است که در نهج‌البلاغه آمده است و نمی‌توانیم غیر از این را به اسلام و نهج‌البلاغه و به امیرمؤمنان(ع) و به ائمه(ع) نسبت دهیم. متن خطبه 40 و 192 نهج‌البلاغه گویای چنین حقیقتی است، اما صحبت ما در خطر برای ایمان ماست. ایمان ما آنجا دچار خطر می‌شود که افرادی می‌بینند که از ایمان و دین آنها سوءاستفاده می‌شود و اینجاست که خطر روی ایمان افراد است.

ادبیات دینی و خطر آن برای ایمان

اولین چیزی که خطر برای ایمان انسان از حیث سیاسی پیش می‌آید و ما در محاورات و صحبت‌ها شنیده‌ایم که می‌گویند ممکن است خطری برای دین ما به وجود آید، این است که در یک جامعه از ادبیات دینی برای حکمرانی استفاده شود. حکمرانی کمونیستی خطری برای ایمان کسی ایجاد نمی‌کند، چون اصلاً به ایمان اعتقاد ندارد، اما اگر ادبیات دینی شد، ولی رفتار دینی نشد، برای ایمان شهروندان ممکن است که مشکل ایجاد شود.

تا وقتی که موسی بن عمران ظهور نکرده بود، فرعون می‌گفت که من بر شما حاکم هستم، اما همین که موسی بن عمران آمد و دین را مطرح کرد، ادبیات فرعون هم تغییر کرد و گفت من پروردگار شما هستم. کلمه «رب» در ادبیات فرعون تا پیش از این نبود و از آنجا که موسی(ع) از کلمه «رب» استفاده کرد، فرعون نیز از همین ادبیات استفاده کرد و گفت که من آن خدای والای شما هستم. این نکته که از ادبیات دینی استفاده شود، در حکمرانی اهمیت دارد. البته اگر حاکمیت و حکومت در یک جامعه دینی باشد، ادبیاتش نیز دینی است و از آیات و روایات استفاده می‌کند، اما اگر نواقصی در آن حکمرانی، زعامت و سیاست‌مداری در زاویه داخلی و یا خارجی دیده شود، آسیبش به اعتقادات دینی وارد می‌شود. پس اگر از ادبیات دینی استفاده شد، باید مسئولان مواظبت بیشتری کنند که باورهای مردم آسیبی نبیند.

تهدیدات تقدم مصلحت بر عدالت

دومین خطری که حضرت گوشزد می‌کنند و بسیار هم مهم است، تقدم مصلحت بر عدالت است و این هم از زوایای پرخطری است که به باورهای دینی جامعه حمله می‌کند. اگر در جامعه‌ای مسئولانش مصلحت را بر عدالت مقدم کردند، در اینجا برای ایمان شهروندان خطر ایجاد می‌شود و نمی‌شود از این حقیقت و از این واقعیت فرار کرد. وقتی که به امام علی(ع) در مواردی پیشنهاد می‌کنند که مصلحت را مقدم کنند که کار حل شود، امام(ع) موضع‌گیری جدی می‌کنند. نه‌اینکه امام علی(ع) در مورد برادرش عقیل عدالت را فدای مصلحت نکرد، خیر، در جای دیگر نیز این طور است و آنچه مقدم می‌شود عدالت است.

 اگر در جامعه‌ای یک جناح و گروه طبق مصلحت مورد برخورد واقع شود، به ایمان شهروندان ضربه وارد می‌شود. در خطبه 126 نهج‌البلاغه آمده است: به امام(ع) عرض کردند که زمزمه نافرمانی به گوش می‌رسد و عده‌ای می‌خواهند فضای جامعه را آلوده کنند و شما یک مقدار مصلحت‌سنجی کرده و از بیت‌المال بیشتر پرداخت کنید تا شرایط آماده‌تر شود و نافرمانی‌ها فروکش کند. امام(ع) در پاسخ می‌فرمایند: از من درخواست می‌کنید که به دلیل رفتارهای منفی حکمرانی خود را تقویت کنم؟ به خدا قسم که چنین نخواهم کرد.

در جای دیگری وقتی از ایشان می‌خواهند که ابوموسی اشعری را در مقام قضاوت قرار بدهند، ایشان حرفش همین است. در مورد معاویه نیز به همین صورت است. بنابراین روش امام(ع) این است که مصلحت نباید بر عدالت مقدم شود، اما امروزه برخی می‌گویند برای اینکه حاکمیتی حفظ شود، باید مصلحت‌ها را مقدم کنیم که ممکن است عدالت نیز از بین برود و اینها به امیرمؤمنان(ع) استدلال می‌کنند که در جریان مواجه شدن با قاتلان عثمان عدالت را فدای مصلحت کرد، اما این تحلیل‌ها جفای در حق امام(ع) است. گذشته از اینکه با نهج‌البلاغه جور در نمی‌آید، با آن در تعارض است.

اگر مقصود از مصلحت، منفعت کل جامعه باشد، مصلحت‌اندیشی خوب است، اما اگر از مصلحت معنای منفعت شخصی را دنبال می‌کنید، مطلوب نیست. مصلحت به معنای جلوگیری از ضرر در مقابل مجموع جامعه که مردم آسیب نبینند، عین عقلانیت و عدالت است، اما اینکه بگوییم امام علی(ع) با قاتلان عثمان وارد نبرد نشد و دلیلش منفعت شخصی بود، سزاوار نیست.

انتهای پیام
captcha