به گزارش ایکنا، جلسه درس تفسیر قرآن آیتالله ابوالقاسم علیدوست با محوریت تفسیر سوره حمد، صبح امروز 13 اسفندماه در فضای مجازی منتشر شد.
در ادامه گزیده مباحث این جلسه را میخوانید؛
در مورد بلاها، اجرای حدود، عذابها و خلود در جهنم اشکالی مطرح شد. گفتیم اگر بخش اخیر پاسخ داده شود حل بقیه سخت نیست. در جلسات قبل راهها و پاسخهایی که به این مسئله داده شده است بیان شد و در یک جلسه این پاسخها مورد نقد قرار گرفت. در قسمت دوم بحث قرار شد اگر جوابی به نظر میرسد بیان کنیم و اگر نتوانستیم جواب دهیم باز هم به جایی برنمیخورد و باید علمش را به اهلش واگذار کنیم. گفتیم اینکه خداوند هیچ نیازی به ستم به دیگران ندارد جزء محکمات قرآن و دین است ولی بحث خلود در جهنم جزء متشبهات است.
آنچه امروز عرض میکنم حاصل سیر در قرآن و روایات و برخی مباحث فلسفی است. ما انسانها در آخرت دو بهشت داریم و دو جهنم و آیات قرآن به طور خیلی لطیف به این دو تا دلالت میکند. یک بهشت و جهنم هست که بیرون از ذات بهشتی و جهنمی است و افراد بهشتی و جهنمی در آن بهشت و جهنم قرار دارند. خود قرآن بارها به خلود «در» آتش جهنم تصریح میکند؛ گویی جهنم ظرفی است که مظروف آن انسان جهنمی است یا بهشت ظرفی است که انسان بهشتی مظروف آن است.
همین قرآن گاه به جهنم و بهشت درونی اشاره میکند. به عنوان مثال آیه بیان میکند: «نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ؛ آتش افروخته خدا[يى] است [آتشى] كه به دلها مىرسد». آتش دنیا اول پوست را میسوزاند و بعد گوشت و استخوان را ولی آیه میفرماید طلوع آتش جهنم بر افئده است و از درون میسوزاند. آیه دیگر میفرماید: «مَنْ أَعْرَضَ عَنْهُ فَإِنَّهُ يَحْمِلُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وِزْرًا خَالِدِينَ فِيهِ وَسَاءَ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حِمْلًا» یعنی انسان جهنمی خلود در وزر دارد. وزر باری است که بر دوش انسان قرار میگیرد و جهنمی در وزر خودش قرار میگیرد.
یک نکته دیگر که میخواهم عرض کنم این است که در سوره بقره آمده است: «خَالِدِينَ فِيهَا لَا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلَا هُمْ يُنْظَرُونَ» این آیه اشاره نمیکند که خلود در عذاب ناظر به آخرت است یا دنیا ولی همین آیه در سوره آل عمران تکرار شده است و میفرماید: «خَالِدِينَ فِيهَا لَا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلَا هُمْ يُنْظَرُونَ إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ وَأَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ»، توبه برای دنیا است و شاید همین قرینه باشد که جهنم درونی در دنیا هم با انسان است یعنی همین الآن انسانهایی داریم که در آنها بهشت است و انسانیهایی داریم که در آنها جهنم است. به همین خاطر بارها گفتیم تجسم اعمال برای آخرت نیست بلکه آنجا دیده میشود و الا اعمال در همین دنیا تجسم دارد و برخی چشمها میتواند آنها را ببیند. آخرت «يَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ» است یعنی روزی که سرائر آشکار میشود، نه روزی که سرائر خلق شود.
پس قبول کنیم جهنمهایی داریم که در درون است و لازم جداناپذیر عمل است. از آن طرف بهشتهایی داریم که در درون است. آیه میفرماید: «مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَاللَّهُ يُضَاعِفُ لِمَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ؛ مَثَل (صدقات) كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مىكنند همانند دانهاى است كه هفت خوشه بروياند كه در هر خوشهاى صد دانه باشد؛ و خداوند براى هر كس كه بخواهد (آن را) چند برابر مىكند، و خداوند گشايشگر داناست» آیه میفرماید مثل انسان منفق مانند این حبه است که میشکافد و باز میشود. چه بهشتی از این پربهاتر؟ ولی این بهشت در درون منفق است. باز آیه دیگر میفرماید: «وَمَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَتَثْبِيتًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ».
حالا فرض کنید به دو بهشت و دو جهنم قائل شدیم، ربطش به مسئله ما چیست؟ ربطش این است که بگوییم وقتی انسان معصیت میکند در هالهای از آتش قرار میگیرد ولی این آتش، آتش خود عمل است کما اینکه وقتی انسان کسی را میکشد صدها سال در عذاب است. معنای خلود این است. شاید بگویید خلود در نار چیست؟ میتوانیم بگوییم این حاله آتش انسان را مثل مظروف در بر میگیرد؛ آتشی که لازمه عمل است. در واقع ما عذاب و عذابشونده داریم ولی عذابکننده به معنای کسی که خلق عذاب کند نداریم. شاید این توجیه قابل قبول باشد.
یک بحث دیگر که گاهی مطرح میشود تاکید بر «الرحمن الرحیم» در بسمله است و اینکه چرا در میان اوصاف الهی، این دو صفت بیان شده است. برخی مفسران گفتند چون رحمت خدا، رحمت واسعه است لذا این اوصاف در آیه آمده است. این جواب، جواب دانشجویی است ولی باید در این سوال بیشتر تامل کرد. مگر علم خداوند علم واسع نیست؟ مگر قدرت خداوند قدرت واسعه نیست؟ مگر حکمت خدا حکمت واسعه نیست؟ اینجا بین علت بودن خدا و رحمانیت و رحیمیت تناسب است گویی میخواهد به ما گفته شود اگر الله، الله است چون رحمن و رحیم است یعنی علت فعل خداوند رحمانیت او است. خدا میتوانست خلق نکند، رزق ندهد، سبب نشود، فیضی نداشته باشد. اگر خدا میآفریند چون رحمن است، چون رحیم است.
یک اصلی در فلسفه هست که هیچ عالی برای دانی کار نمیکند. ممکن است این حرف ما ناقض اصل فلسفی قلمداد شود. در اینجا عالی، رب العالمین است و دانی خلق خدا است و عالی برای دانی کار نمیکند. من فکر میکنم باید به این مسئله برسیم. در جلسه آینده پاسخ این اشکال را بیان میکنیم.
انتهای پیام