به گزارش ایکنا؛ حشمتالله قنبری، پژوهشگر تاریخ اسلام، در برنامه «هدی» که شب گذشته، 23 اسفندماه، از شبکه قرآن و معارف سیما پخش شد به شرح فقراتی از عهدنامه مالک اشتر پرداخت که در ادامه متن آن را میخوانید؛
مهار و کنترل نفس، از اساسیترین لازمههای زندگی انسان به صورت عام و از مهمترین شاخصههای رسیدن به یک مدیریت مطلوب و مورد نظر دین است. کسی که ریاستی به او محول میشود، متناسب با آن مسئولیت، از اختیاراتی برخوردار است و به طور طبیعی اطرافیانی برای او به وجود میآیند و در آن بین نیز، عدهای عاشق خوشخدمتی هستند و زبان چرب دارند، استاد استخدام کلمات دلربا برای رام کردن مقام مافوق هستند و از طرف دیگر نیز دست نیاز و حاجت مردم نیز به طرف آنها دراز است.
در نتیجه اینها زمینههایی است که میتواند شخصیتهای بزرگی را از قله عزت و عظمت به زیر بکشد. لذا حضرت علی(ع) به مالک اشتر و هر کسی که در نظام دینی مسئولیتی را عهدهدار است، امر میکند که ای مالک، مالک هواهای نفسانی خودت باش و نسبت به نفس خودت حریصانه بخل بورز.
بخل و حرص، در زمره رذائل اخلاقی انسان هستند و بدون برداشتن این دو مانع خطرناک، یا فضائلی برای انسان شکل نمیگیرد یا اگر فضیلتی هم باشد، میتواند در سایه این دو رذیله، افول کند. وقتی در محضر کلام وحی قرار میگیریم، میبینیم در قرآن هم از بخل و هم از شُح سخن به میان آمده است. بخل به معنای امساک از بخشش است و وقتی گفته میشود فلان فرد آدم بخیلی است، یعنی ممسک است و اهل جود و بخشش نیست، اما یک فرد بخیل، الزاماً ممکن است که حریص نباشد و صرفاً نسبت همان مقدار اندکی که دارد بخل بورزد. یک وقت هم ممکن است کسی حریص باشد، اما ممسک نباشد. حرص برای به دست آوردن دارد و به همان میزان که دارد نیز سخاوتمند است، اما هر حرصزدنی مذموم است، چون توجه انسان را از معاد دور میکند و شخصیت انسان را طوری تربیت میکند که انواع رذائل نیز به او هجوم میآورد.
اما شَحیح به کسی میگویند که هم آرزومند و حریص و هم ممسک و بخیل است و اگر کسی این ویژگی را داشته باشد در بدترین مراتب انسانیت قرار دارد، ولی نکته شگفتانگیز در کلام امام(ع) این است که همین ویژگی زشت و زننده در برخورد با نفس برای صاحب این ویژگی تبدیل به یک فضیلت بزرگ میشود، یعنی یک کسی در برخورد با تمایلات نفس خود بخل داشته باشد و به نفس خود میدان ندهد.
حضرت علی(ع) میداند که مالک اشتر، مالک نفس خودش است، انسان کریمی است و در مالک هیچ میلی در مورد دنیا وجود ندارد، اما امام(ع) این طور به او میگویند که ای مالک، مالک هواهای خودت باش. این یعنی، ای مالک وقتی به کرسی ریاست نشستی و عدهای اطراف تو را گرفتند و سخنسرایی کردند، اگر به خودت سختگیری نکنی، آرامآرام آنها بر تو زمامدار میشوند و ممکن است تو حکم داشته باشی، اما اشتهای نفس باعث میشود دیگران بر حوزه مدیریت تو حاکم شوند و اراده دیگران تبدیل به فعل میشود و امام(ع) فرمود که مراقب خواهشهای نفسانی خودت باش.
به مالک میگوید، یک وقت آدمی بودی که در ردههای پایین قرار داشتی و رفتار تو، آنچنان نبود که با اعتقادات مردم سروکار داشته باشد و در باورهای مردم، شکست ایجاد کند، طبیعتاً وقتی انسان در ردههای پایین است، قدرت نفسش نیز پایین است و اثر تخریبی آن نیز پایین میآید، اما وقتی به ریاست رسید و پلههای بالاتر قدرت در اختیارش قرار گرفت، مال، آبرو و اختیار مردم در اختیار او است. اگر اینجا مالک، تحت تاثیر هواهای نفسانیاش باشد از موجودیت اعتقادی و آرامش مردم بنیانکنی میکند.
بنابراین، امضای حضرت علی(ع) برای مالک به منزله سنگینترین و با ارزشترین دریافتهایی است که کسی مانند مالک در تمام دوران زندگی خود میتواند دریافت کند، اما حضرت(ع) فرمود اگر تحت تأثیر خواهشهای نفسانی قرار بگیری، نه تنها این حلاوت از تو گرفته میشود، بلکه تبدیل به یک حاکم مستبد و خودخواه میشوی، لذا بر نفس خود سخت بگیر و این سختگیری بر نفس از کوچکترین رفتارهای شخصی یک مدیر و کارگزار تا پیچیدهترین مناسبهای اداری یک مدیر را در برمیگیرد. انسان این طور است که اگر از افرادی او را از تربیت و هویت انسانیاش دور کنند، لذت میبرد و دوست دارد که مورد تملق دیگران قرار بگیرد.
معمولاً این طور است که اگر میز یک کسی بزرگتر از دیگران باشد، برای او انبساط خاطر ایجاد میشود و این انبساط خاطر، متأثر از این رفتارها و افزونخواهی کاذب به وجود میآید و او را تبدیل به یک فرعون میکند؛ یعنی نگاه او پیوسته به خواهشهایی است که با فراگیر شدن و افزون شدن آنها، بدون ظلم هیچ چیزی تحقق پیدا نمیکند. در حقیقت کار به جایی میرسد که به اسم حق، به حقوق مردم جفا میکند و در مسیر سعادت جامعه دستانداز ایجاد میکند. توجیهش نیز این است که میگوید این چیزها در قلمرو اختیارات من است و امر بر او مشتبه میشود و فکر میکند چیزی که او میفهمد، دیگران نمیفهمند، اما ممکن است این فرد بر اساس یک ابتلا و آزمایش در این مسیر قرار گرفته باشد.
بنابراین، مالک اشتر اگر بر نفسش مالک نباشد، مورد احترام حضرت علی(ع) هم نیست. میگوید اگر تملق تو را میکنند، باید اوقات تو خراب شود. اینکه یک عده به دنبال یک مدیر میروند و به تملق میپردازند، یقیناً دال بر دروغگویی آنها است و اینها باعث میشود که آن مدیر خودش نیز باور کند که این طور است. یک وقت است که طرف میفهمد دارد تملقش را میکنند، اما باور ندارد و با اضافه کار جبرانش میکند و یک چیزی انبساط باطنی این را تأمین میکند، اما یک وقت است که خودش باورش میشود که این گونه است؛ یعنی یاقوت میآید و طاغوت میرود. وقتی میآید با صلاحیت و با استعداد برای الهی شدن میآید، اما به دلیل غلبه هواهای نفسانی، تبدیل به یک فرعون میشود.
انتهای پیام