فلسفه خواندن نماز وحشت برای مردگان
کد خبر: 4126306
تاریخ انتشار : ۱۵ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۰:۲۴
حق‌شناس در جلسه تفسیر نهج‌البلاغه تبیین کرد؛

فلسفه خواندن نماز وحشت برای مردگان

یک نهج‌البلاغه‌پژوه در تفسیر خطبه ۸۳ نهج‌البلاغه با بیان اینکه تعابیری که درباره شب اول قبر در ذهنیت افراد وجود دارد برخاسته از روایات مربوط به عالم برزخ است، گفت: اهل دنیا می‌توانند با خواندن نماز وحشت و سایر اعمال حسنه این راه را بر مردگان خویش آسان‌تر کنند.

حق شناس

به گزارش ایکنا از قزوین، محسن حق‌شناس، استاد نهج‌البلاغه، در جلسه تفسیر نهج‌البلاغه در ادامه تفسیر قسمت هفتم از خطبه ۸۳ به موضوع غفلت از فردا (آخرت) در عین توانمندی و عافیت پرداخت و گفت: این همان موضوعی است که در عبارت بعد مطرح می‌شود «لَمْ یَمْهَدُوا فِی سَلَامَةِ الأَبْدَانِ وَ لَمْ یَعْتَبِرُوا فِی أُنُفِ الأَوَانِ» واژه «یَمْهَدُوا» از ریشه «مَهْد» به‌معنای تقدیم کردن و پیش‌فرستادن است. به همین دلیل پیشگفتار کتاب را در کلام عرب تمهید می‌گویند.

وی اظهار کرد: واژه «أنف» نیز به‌معنای «أَوَّلُ الشَّیْء» است. ظرفی را که هنوز کسی از آن استفاده نکرده و قرار است برای اولین بار در آن غذایی بریزند کَأْسٌ «أُنف» می‌نامند. حضرت می‌فرماید: این مردم تا جایی‌ که جسمشان پابرجا بود و عافیت داشتند هیچ پیش نفرستادند و از اولین فرصت‌های خود سود نبردند.

این نهج‌البلاغه‌پژوه بیان کرد: سلامتی جسم فرصتی است برای رشد و تعالی فردی و خدمتگزاری به دیگران، از جمله وصایای پیامبر اسلام (ص) به ابوذر غفاری چنین است که «تندرستی را پیش از بیماری‌ات غنیمت شمار». متأسفانه عموم انسان‌ها چنین نمی‌کنند و بیخیال دست روی دست می‌گذارند. امروز آن‌ها به غفلت سپری می‌شود و به همین دلیل از فردا باز می‌مانند. آن‌ها توشه راهِ پیش‌رو را فراموش می‌کنند و برای آخرت ذخیره‌ای فراهم نمی‌کنند. این غفلت تا آخر کار هم تغییری نمی‌کند و این گذر زمان آن‌ها را به خود نمی‌آورد.

کارکرد دوگانه موهبت‌های الهی

حق‌شناس گفت: پس از بیان این غفلت هولناک انسان‌ها، امام پرسش تکان دهنده‌ای از مخاطبان خود می‌پرسد. ماهیت این پرسش آن است که آیا مردم گمان می‌برند این فرصت‌ها و نعمت‌ها ماندگار است؟ آیا چشم و گوش و سایر اعضای بدن که هر یک در حکم ابزاری برای رسیدن به قله تقواست همیشه در اختیار آدمی است؟ آیا هر زمان که انسان اراده کند می‌تواند از این موهبت‌ها سود ببرد؟

وی تصریح کرد: تأکید امام بر اینکه همه داشته‌های آدمی ابزار رسیدن به کمال است، نکته مهمی در خود دارد و آن اینکه موهبت‌های الهی کارکردی دوگانه دارند. اگر سخن از تقرب به خداوند است راه تقرب جز از طریق این نعمت‌ها میسر نیست؛ علم و ثروت و قدرت و مقام‌های دنیوی و زن و فرزند است که می‌تواند ما را به خداوند نزدیک کند، جایی هم که سخن از دوری از خداست، پای همین نعمت‌ها در میان است.

این استاد نهج‌البلاغه گفت: گویا در ماهیت همه این نعمت‌ها همان خصوصیتی قرار دارد که خداوند دنیا را بر مبنای آن خلق کرده است؛ یعنی «فنا»، این حقیقتی است که دنیا و هر آنچه را که در آن است در برمی‌گیرد. امیر مؤمنان (ع) می‌فرماید به‌راستی عمر تو وقتی است که در آن به سر می‌بری. آنچه از دست رفت گذشته است و آنچه در آینده خواهد آمد کجاست؟ پس برخیز و بین این دو نیستی را غنیمت شمار.

حال و هوای انسان پس از مرگ

وی خاطرنشان کرد: امام در این بخش از خطبه به توصیف حال و هوای انسان در این عالم می‌پردازد. ابتدا سخن از جسم است که حضرت با تعابیری تکان‌دهنده و هول‌انگیز سرنوشت بخش مادی وجود انسان را تشریح می‌کند. اولین عبارت در توصیف حالات جسم پس از مرگ چنین است «قَدْ هَتَکَت الْهَوَامُ جِلْدَتَهُ». واژه هَتْک به معنای پاره پاره شدن و چند تکه شدن است. واژه «هَوَامَ» نیز جمع «هَامَّة» به‌معنای گزندگان و حشرات موذی است که سم کشنده دارند و وجود انسان را متلاشی می‌کنند.

حق‌شناس ادامه داد: امام می‌فرماید که پس از دفن جسم، حشرات به سراغ جسم می‌آیند و شروع به پاره پاره کردن آن می‌کنند. «وَ أَبْلَتِ النَّوَاهِکُ جدَّتَهُ» واژهٔ «أُبْلَتِ» از ریشه «بکاء» به معنای کهنگی و فرسودگی است. «نَوَاهِک» و از ریشهٔ «نَهْک» به معنای چیزی است که شیء را می‌پوشاند و نابود می‌کند. واژهٔ «جدة» هم به‌معنای تازگی و جدید بودن است. پس امام می‌فرماید که عوامل فرسایش درون گور، طراوت این بدن را می‌گیرد و آن را می‌پوساند.

وی خاطرنشان کرد: وصف دیگر این عالم «وَ عَفَتِ الْعَوَاصِفُ آثَارَهُ» است. واژه «عَفَت» از ریشه «عفو» به معنای محو کردن است. اگر باد بر مسیر رفته کسی بوزد و آثار و رد پای او را از بین ببرد این واژه به کار می‌رود. واژهٔ «عَوَاصِف» جمع «عاصف» به بادهای مهیبی اطلاق می‌شود که همه چیز را می‌کوبد و زیر و رو می‌کند. امام می‌فرماید بادهای مهیب می‌آیند و اثری از گور و جسدی که در آن قرار گرفته، باقی نمی‌گذارند.

این استاد نهج‌البلاغه گفت: در ادامه خطبه می‌خوانیم «وَ مَحَا الْحَدَثَانُ مَعَالِمَهُ». واژه «حَدَثَان» از ریشه «حدوث» به معنای امری نو است. از نام‌های روز و شب «حَدَثَان» است. چون این ۲ پدیده هر بار که رخ می‌نمایند حادثه‌ای نو محسوب می‌شوند گویا هر روز، روزی است نو و امری است که پیش از آن سابقه نداشته است؛ چنان که در جای دیگر این ۲ را «أَبْلَقَان» می‌خوانند گویا روز و شب ۲ اسب سپید و سیاهی هستند که مدام از پی یکدیگر می‌دوند. واژه «مَعَالِم» نیز جمع «مَعْلَم» به‌معنای نشانه است. امام می‌فرماید با گذر روزگاران هیچ خط و اثری از این مردم بر جای نمی‌ماند و روز و شب نشانه‌های آن را از بین می‌برد. گویا هرگز در این دنیا نمی‌زیسته‌اند «کَأَنَّکَ بِالدُّنْیَا لَمْ تکُن» گویا هرگز در دنیا نبوده‌ای. چه بسیار انسان‌ها که صد سال قبل در همین شهر و دیاری که امروز جایگاه ماست زندگی می‌کردند اما امروز حتی از گور آنها اثری بر جای نمانده است.

وی در ادامه تفسیر خطبه ۸۳ بیان کرد: حضرت سپس می‌فرماید «وَ صَارَتِ الأَجْسَادُ شَحِبَةً بَعْدَ بَضَتِهَا» واژه «شَحِبَة» از ریشهٔ «شُحُوب» به‌معنای ضعف و رنگ پریدگی و لاغری است که از حادثه‌ای تلخ مثل بیماری بر جسم انسان وارد می‌شود. «بَضّة» نیز به‌معنای شادابی و فربهی جسمانی است. تمام این بدن‌ها پس از شادابی و طراوتی که داشت، تکیده و پژمرده شده و از میان می‌رود. در ادامه خطبه می‌خوانیم «وَ الْعِظَامُ نَخِرَةَ بَعْدَ قُوَّتِهَا»؛ واژهٔ «نَخِرَة» به‌معنای پوسیده است. پس از دوران توانمندی که بافت‌های استخوانی را به یکدیگر متصل می‌کرد و قوام بدن از این اتصال‌ها تأمین می‌شد، این بخش‌های سخت نیز از بین رفت و پوک شد.

دشواری‌های روح در ورود به عالم برزخ

حق‌شناس اظهار کرد: تا اینجا امام به سرنوشت جسم اشاره فرمود و حالات آن را پس از مرگ توصیف کرد. اما می‌دانیم که جسم مادی بخشی از وجود ماست که در همین دنیا می‌گذاریم و می‌رویم، عالم پس از این دنیا عالم جسم نیست و ماده بدن به جهان برزخ منتقل نمی‌شود. بدن دنیوی از خاک همین دنیا خلق می‌شود و پس از مرگ دوباره به همان خاک باز می‌گردد، آنچه به‌ عالم برزخ انتقال می‌یابد و در آنجا ساکن می‌شود «روح» است؛ همان امری که در لحظه مرگ خدا آن را می‌گیرد و سیر آن ادامه می‌یابد.

وی خاطرنشان کرد: باید توجه کرد که روح انسان به گونه‌ای آفریده شده است که متصل به چیز دیگری می‌شود تا بتواند به حیات خود ادامه دهد. به دیگر سخن روح محتاج تکیه‌گاهی است که باید با کمک آن پیش رود، در دنیا جسم است که نقش این تکیه‌گاه را دارد و روح با قرین شدن با جسم است که در دنیا باقی می‌ماند. وقتی به عالم برزخ می‌رسیم پایه و تکیه‌گاه روح چیزی است شبیه جسم، اما فاقد بعد و عرض و طول مادی این کالبد مثالی درست مانند تصویری است که در آینه می‌افتد.

این استاد نهج‌البلاغه تصریح کرد: این تصویر تمام مشخصات ظاهری جسم را در خود دارد با این تفاوت که فاقد عمق و جرم است. «در عالم برزخ، روح با بدن مثالی قرین می‌شود و کار خود را ادامه می‌دهد» این همان تصویری است که انسان در خواب با کسی که مرده است دیدار می‌کند. در خواب فردی را که پیش از این از دنیا رفته با همان ویژگی‌های جسمانی و هیئت و ظاهر همیشگی می‌بینیم. این همان کالبد مثالی است که روح در برزخ به آن منتقل و با آن قرین شده تا در قیامت دوباره به جسم دنیوی ملحق شود.

سرنوشت روح پس از مرگ

حق‌شناس بیان کرد: حال از اینجا امیرالمؤمنین(ع) سرنوشت روح را پس از مرگ توصیف می‌کند. در ابتدا می‌فرماید «وَ الأَرْوَاحُ مُرْتَهَنَةً بِتَقَلَ أَعْبَائِهَا» واژهٔ «أَعْبَاء» جمع «عب» به‌معنای چیزی است که بر دوش می‌گذارند. مسئولیت سنگین را در کلام عرب «عب» می‌گویند و تعبیر «أَعْبَاءُ النُّبُوَّة» (سنگینی‌های بار نبوت) را بر اساس همین معنا به‌کار می‌برند. واژه «مُرْتَهَنَة» نیز از ریشه رهن به‌معنای حبس است و امری که در رهن قرار می‌گیرد نیازمند فک رهن است تا از این حالت برون آید. امام می‌فرماید روح‌ها به سبب سنگینی مسئولیت‌هایی که بر دوش آنها قرار دارد محبوس‌ هستند.

وی تصریح کرد: امام در ابتدا به سختی‌های عالم برزخ اشاره می‌کند، گویا ورود به این عالم مشروط به پشت سرگذاشتن شرایط دشوار است، گاه بعضی ارواح مدت زیادی در حالت سرگردانی باقی می‌مانند تا اذن ورود به آن‌ها داده شود، در این وقت روح نه می‌تواند به‌ دنیا بازگردد و نه در عالم برزخ جایگاهی دارد این شرایط بینابینی بسیار سخت است و روح در این مدت فشارهای زیادی تحمل می‌کند.

این استاد نهج‌البلاغه گفت: نکته دوم، تأکید امام بر رهن بودن روح است. گناهانی که انسان‌ها مرتکب شده‌اند دست و پایشان را بسته است و بار مسئولیت سنگینی که بر دوش دارند، آن‌ها را در حبس قرار داده است؛ باید کاری می‌کردند تا روح به رهن رفته آزاد می‌شد و کلید این قفل ایمان و عمل صالح بود.

حق‌شناس اظهار کرد: حضرت می‌فرماید «مُوقِنَةٌ بِغَیْبِ أَنْبَائِهَا» روح وقتی پا به عالم برزخ می‌گذارد درباره خبرهای غیب به یقین می‌رسد. متأسفانه انسان‌ها تا در این دنیا هستند به حقایق مرگ و جهان باقی یقینی ندارند و فقط با مرگ است که پرده‌ها از پیش چشمشان برداشته می‌شود. «النَّاسُ نِیَامُ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا» مردم در خواباند؛ پس آنگاه که بمیرند بیدار می‌شوند.

وی اشاره کرد: تعابیری که درباره شب اول قبر در ذهنیت عرفی جامعه وجود دارد برخاسته از همین روایات است و می‌دانیم که توصیه به خواندن نماز وحشت و سایر اعمال حسنه از کارهایی است که اهل دنیا می‌توانند این راه را بر مردگان خویش آسان‌تر سازند.

این استاد نهج‌البلاغه خاطرنشان کرد: با مرگ پرده‌ها از پیش چشم کنار می‌رود و انسان به یقین می‌رسد «لَقَدْ کُنْتَ فِی غَفْلَةٍ مِنْ هَذَا فَکَشَفْنَا عَنْکَ غِطَاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ» به یقین تو از این [قیامت] در غفلت بودی؛ پس پرده‌ات را از [چشمان] تو برطرف کردیم و چشمت امروز تیزبین است.

پایان فرصت‌ها

وی گفت: در ادامه می‌خوانیم «لَا تُسْتَزَادُ مِنْ صَالِحٍ عمل‌ها وَ لَا تُسْتَعْتَبُ مِنْ سَیِّی زَلَلِهَا» واژه «سیی هم ریشه با سَیِّئَة» از نام‌های گناه است که از ریشه «سوء» به‌ معنای آزار دادن می‌آید. «سَیِّئَة» را به این نام می‌خوانند چون باعث آزار خدا و خلق و البته خود انسان می‌شود «زَلَل» نیز از ماده «زَلَّة» به‌ معنای لغزش است و آن هم به معنای گناه به کار می‌رود؛ زیرا گناه نتیجه لغزیدن انسان خطاکار است.

حق‌شناس تشریح کرد: واژهٔ «إسْتِعْتَاب» هم از ریشه «عَتْب» به‌معنای عذرخواهی و پوزش است. امام می‌فرماید: به عمل صالح او چیزی افزوده نمی‌شود و فرصتی برای عذرخواهی از لغزش‌های خود ندارد. عالم برزخ عالم جدایی از اعمال است. با ورود به این عالم، فرصت به پایان می‌رسد و آدمی هیچ فرصتی برای افزودن بر ذخیره اعمال خود ندارد. بنابراین هرچه در ورود، همراه انسان است ثابت می‌ماند و ذره‌ای تکان نمی‌خورد. این زمان پرونده عمر بسته می‌شود و اختیار داری انسان پایان می‌یابد. امکان استغفار و بازگشت و اصلاح رویه‌های گذشته نیز دیگر وجود ندارد.

وی خاطرنشان کرد: البته در اینجا پرسش مهمی مطرح می‌شود اگر پس از مرگ هیچ برگی بر پرونده اعمال انسان افزوده نمی‌شود پس توصیه به خیرات کردن برای مردگان چه وجهی دارد؟ ۲ احتمال در این باره وجود دارد یا اینکه اعمال خیر بازماندگان در عالم برزخ گرهی می‌گشاید یا در قیامت به کار می‌آید و در حساب و کتاب الهی روز واپسین مطرح می‌شود پس قطعی نیست که اگر کار خیری برای مرده انجام شود وضعیت او را در برزخ بهبود ببخشد.

این استاد نهج‌البلاغه ادامه داد: احتمال دوم اینکه این خیرات به کارنامه اعمال خود فرد افزوده نمی‌شود. عمل هر انسان همان است که خود او انجام داده و دیگران بر کارنامه او نمی‌افزایند. اگر قرار است خیری به این شخص برسد از مسیر جدیدی است که پس از مرگ گشوده می‌شود این مسیر درست مثل بحث «شفاعت» است. هیچ کس با عمل خود به شفاعت نمی‌رسد؛ بلکه شفاعت مسیری ویژه است برای بهره‌مندی بیشتر انسان‌ها. چه شفاعت و چه اعمال صالح دیگران در حکم امتیازاتی است که از مسیر دیگری به انسان می‌رسد پس اینها برگی بر پرونده خود فرد نمی‌افزاید و عمل او را زیادتر نمی‌کند.

وی گفت: امام می‌فرماید روح در برزخ وارد می‌شود حال آنکه در گروی مسئولیت‌های سنگینی است که بر دوش دارد. هیچ چیز به نامه عمل او افزوده نمی‌شود و فرصت عذرخواهی از خطاهای گذشته را هم نمی‌یابد، اما او در هر حال منتظر است که بستری مهیا شود و از وضعیتی که دارد بیرون رفته و پا به قیامت بگذارد.

سرنوشت مشترک انسان‌ها

حق‌شناس اظهار کرد: امام سرنوشت جسم و روح را پس از مرگ مشخص کرد و پس از بیان این عبارات، هشدار گونه یکباره رو به مخاطبان خویش می‌کند؛ مخاطبانی که از دیروز تا فردا را در بر می‌گیرد و شامل همه کسانی می‌شود که سخن امام را در هر زمان دریافت می‌کنند «أَ وَ لَسْتُمْ أَبْنَاءَ الْقَوْم وَالآبَاءَ وَ إِخْوَانَهُمْ وَالأقرباء»؛ آیا شما فرزندان این قوم رفته و پدران و برادران و خویشاوندان ایشان نیستید؟

وی خاطرنشان کرد: گویا امیرالمؤمنین مستقیماً رو به ما کرده و این پرسش را از ما می‌پرسد! آیا ما فرزندان همان کسانی نیستیم که امروز زیر خاک خوابیده‌اند؟ آری آنها رفته‌اند و ما نیز به‌زودی به آنها می‌پیوندیم. سپس می‌فرماید «تَحْتَدُونَ أَمْتِلَتَهُمْ وَ تَرْکَبُونَ قِدَّتَهُمْ وَ تَطَمُونَ جَادَّتَهُمْ» واژهٔ «تَحْتَذُونَ» هم ریشه با «حِذَاء» به‌معنای کفش است. «إحتذاء» به‌معنای پای را در جای پای دیگری نهادن و تبعیت از اوست. واژهٔ «تَرْکَبُونَ» از ریشهٔ «رُکُوب» به‌معنای سوار شدن بر حیوان است. «قدة» نیز از ریشهٔ قد می‌آید وقتی به چیزی از بالا ضربه بزنند و از طول به دو نیمش کنند برای توصیف آن فعل «قد» به کار می‌رود؛ در مقابل اگر از پهلو و عرض چیزی را به دو نیم کنند واژهٔ «قط» را به کار می‌برند.

این استاد نهج‌البلاغه در پایان این جلسه تفسیر گفت: واژه «تَطَئُونَ» از ریشه «وَطْء»، قدم زدن و حرکت کردن معنا می‌دهد. امام می‌فرماید که شما گام به گام در مسیری مشابه ایشان حرکت خواهید کرد و همان راه را طی کرده و در همان جاده گام خواهید زد. همه آنچه تاکنون در باب احتضار و ویژگی‌های پس از مرگ و حال و روز جسم و روح گفته شد درباره همه ما صادق خواهد بود. ما نیز چشم در چشم اطرافیان و نزدیکان خود خواهیم انداخت حال آنکه از ایشان کمکی به ما نمی‌رسد. همان تنهایی پس از مرگ و سپس پوسیدگی و تجزیه را تجربه خواهیم کرد؛ روح ما نیز رهین مسئولیت‌های سنگین خود خواهد بود و امکان بازگشتن و توبه کردن نخواهد داشت.

انتهای پیام
captcha