به گزارش ایکنا از قزوین، تدبر از ریشه «دَبَر» به معنای «پشت» است، تدبر نیز به معنای اخذ تدبیر است یعنی اینکه در متن و آیات قرآن کریم تدبیری به کار رفته است، وقتی مخاطب در آن تدبیر و اندیشه کند و آن را بهدست آورد به این کار تدبر کردن میگویند. به عبارتی دیگر در هر آیه تدبیری بهکار رفته است و اگر بنده در آن اندیشه کند و آن را به دست بیاورد به این عمل او تدبر گفته میشود.
در این راستا ایکنای قزوین در تلاش است تا در ماه مبارک رمضان با انتشار تفسیر برخی از سورههای جزء ۳۰ قرآن کریم از سوی زهره مظفری، مربی تدبر در قرآن، برای مخاطبان، مسابقهای در پایان این ماه مبارک درباره نکات مطرح شده برگزار و به نفرات برگزیده جوایز نفیسی اهدا کند، حال در ششمین شماره آن که به تدبر در سوره فلق پرداخته شده، میخوانیم:
در آیه دوم «مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ؛ از شر آنچه آفريده» آمده است؛ اینجا یک سؤال پرسیده شد؟ مگر خداوند شر میآفریند؟ این سؤال از اساس اشتباه است چون خداوند میفرماید «شر آنچه که خلق شده» یعنی چیزی خلق شده است و آن چیز، شر دارد و میخواهیم از شری که ما را احاطه میکند در امان باشیم. برای مثال چاقو نعمت و وسیلهای در دست ماست، یکی برای بردن میوه و مواد خوراکی از آن استفاده میکند و یکی دیگر برای زخمی کردن کسی از آن استفاده میکنند بنابراین چاقو به خودیخود شر مطلق نیست بلکه استفادهای که از آن میشود ممکن است شرآفرین باشد.
بیشتر بخوانید:
به صورت کلی در عالم، شر مطلق وجود ندارد، همه چیزها به نسبیت ممکن است شر نسبی داشته باشند؛ گاهی اوقات شرهایی که ما داریم ناشی از اختیار انسان است و گاهی شرهای طبیعی است، برای مثال وقتی شما وارد جنگل میشوید با حیوان وحشی روبهرو میشوید و ممکن است در نظر شما شر باشد که در واقع اینگونه نیست؛ در چرخه طبیعت هر حیوانی جایگاه خود را دارد و در سوره مبارکه تین به این نظام احسن اشاره شده است و اگر هر یک از آنها نباشد این چرخه دچار اشکال میشود، طی سالهای اخیر ما انسانها این چرخه را به هم ریختهایم.
زلزله و سیل اقتضای نظام طبیعت هستند و شر محسوب نمیشوند بلکه باید راه برخورد با این اقتضای نظام طبیعت را پیدا کرد، برای مثال در ژاپن خانهها را محکم ساختند و برای آنان زلزله معنای شر را ندارد.
در نظام ماده این شرها طبیعی هستند، نمیتوان در نظام ماده زندگی کرد و برخوردی صورت نگیرد بنابراین ممکن است چیزی که از نظر ما شر است پدید آید. برای مثال فعل و انفعالات زمین باعث شکلگیری معادن میشود که باید از این زاویه به آن نگاه کرد. نظام طبیعت نظام احسن است اما با دستکاری انسان شرهایی به وجود میآید.
به طور کلی شرهایی که به چشم ما انسانها میآید شر طبیعی است که در اثر استفاده نامناسب ایجاد میشوند، برای مثال چاقو نعمت و وسیلهای در دست ماست، یکی برای بریدن میوه و مواد خوراکی از آن استفاده میکند و یکی دیگر برای زخمی کردن کسی از آن استفاده میکند بنابراین چاقو به خودی خود شر مطلق نیست بلکه استفادهای که از آن میشود ممکن است شرآفرین باشد.
بیشتر شرهایی که ما را احاطه میکند و ما از آن ناراحت میشویم و از خداوند شاکی میشویم شرهایی است که در اختیار انسانهاست، اگر چرخه طبیعت درست هدایت میشد شرهایی مانند حیوانات وحشی و زلزله در جای خود به درستی کار میکردند. در گذشته در روستاها امکانات دفاعی وجود نداشت اما به گستردگی این عصر شر به وجود نمیآمد، انسان متناسب با علم و تکنولوژی نتوانسته شرها را مدیریت کند بلکه دستکاری انسان در نظام طبیعت موجب ایجاد شر برای او شده است.
شر دو قسمت دارد شر طبیعی که به اقتضای نظام طبیعت است و باید در نظام احسن وجود داشته باشد؛ نباید حیوانات را از بین برد چون هر کدام نقشی در چرخه طبیعت دارند و نقش خود را ایفا میکنند و قطعاً وجود هر حیوان نفعی دارد که ما از آن اطلاع نداریم برای همین باید به ربوبیت خداوند اعتماد داشت.
حال یک سؤال مطرح میشود آیا شیطان شر مطلق است؟ آیه سوم و چهارم و پنجم سوره فلق شرهایی مصداقی هستند. این شرها چه ویژگیهایی دارند که خداوند هر سه آنها را کنار هم آورده است؟
«وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ؛ و از شر تاريكى چون فراگيرد»؛ تصور کنید برخی از خانوادهها در مسافرت چادر میزنند در تاریکی شب اگر کسی نباشد، صدای سگ بیاید و انواع خطرات شما را تهدید کند. وقتی شما در تاریکی باشید وسیله دفاعی و نور نداشته باشید آن لحظه شما فطرتاً به خداوند پناه خواهید برد. حتی اگر کسی کافر باشد نام خداوند را بر زبان جاری خواهد کرد.
انتهای پیام