تجربه ایمان، احساس امنیت را ایجاد می‌کند
کد خبر: 4135031
تاریخ انتشار : ۲۹ فروردين ۱۴۰۲ - ۱۲:۱۳
جان بزرگی:

تجربه ایمان، احساس امنیت را ایجاد می‌کند

استاد پژوهشگاه حوزه و دانشگاه گفت: وقتی که ایمان در دل نشست و عشق را هم تجربه کردیم، قلب تصدیق‌گر و استوار می‌شود. در این وضعیت قلب به عنوان یک سازه روانشناسی در شخصیت انسان استحکام وجودی و احساس امنیت را ایجاد می‌کند.

مسعود جان بزرگی

به گزارش ایکنا از قزوین، مسعود جان‌بزرگی، استاد پژوهشگاه حوزه و دانشگاه در وبینار تحلیل روانشناختی دعای مجیر که شب گذشته، ۲۸ فروردین به همت گروه درمان چند بعدی معنوی خداسو از مرکز خدمات مشاوره و روانشناسی طلیعه سلامت برگزار شد، گفت: در جلسات قبل درباره این صحبت کردیم که ما در زندگی دو موقعیت داریم یک موقعیتی که اصطلاحاً واقعی است و یک موقعیتی که ما فکر می‌کنیم واقعی است، آدم‌ها را از یک زاویه می‌توانیم به این دو دسته تقسیم کنیم اما تلاش این‌ها در این دو موقعیت مشابه هم است یعنی چه من احساس آرامش کنم چه آرامش داشته باشم تلاش و موقعیت من یکسان است اما نتیجه یکسان نیست؛ با یک مثال باید این وضعیت را مشخص کنم مثلاً من در همه حال و یا در این شرایطی که اکنون هستم دو موقعیت می‌توانم به خودم بگیرم اینکه فکر کنم این موقعیتی که در آن هستم واقعی است یا احساس یا خیال کنم که واقعی است.

این استاد دانشگاه بیان کرد: در این دو موقعیت ذهن ما قابل برنامه‌ریزی و مدیریت است یعنی اگر ما در موقعیت خیالی قرار بگیریم ذهن ما با آن شرایط برنامه‌ریزی می‌شود و در موقعیت واقعی هم قرار بگیریم باز هم در آن شرایط ذهن ما برنامه‌‎ریزی خواهد شد.

وی ادامه داد: مثال واضحی که در قرآن در سوره نور آمده مثال جالبی است که موقعیت آب و سراب را عنوان کرده است؛ اینکه ما در واقعیت وقتی تشنه هستیم و نیاز به آب داریم و در یک جایی که بیابان است و به دنبال آب می‌گردیم اگر از دور آب ببینم ذهنمان به صورت واقعی برنامه‌ریزی می‌کند و انگیزه ایجاد می‌شود برای اینکه به سمت هدف حرکت کنیم و اگر سراب هم ببینم بازهم ذهن برنامه‌ریزی می‌شود برای اینکه به سمت آن حرکت کنیم؛ پس هم در شرایط واقعی و هم شرایط خیالی ذهن برای رسیدن به هدف برنامه‌ریزی می‌کند، انگیزه‌های ما را جهت می‌دهد و عواطف و رفتار اعمال را به خود جلب کند.


بیشتر بخوانید:


استاد پژوهشگاه حوزه و دانشگاه تصریح کرد: حالا چه وقت متوجه می‌شویم که خیال می‌کردیم و واقعیت نبود؟ زمانی که به هدف نزدیک شویم و یا به اصلاح تجربه‌اش کنیم؛ بی‌خود نیست که بسیاری از روانشناسان معتقد هستند که زندگی واقعی آن چیزی است که تجربه می‌شود نه آن چیزی که ما در ذهنمان ترسیم می‌کنیم یعنی وقتی تجربه شود واقعیت معلوم می‌شود.

جان‌بزرگی گفت: بسیاری وقت‌ها در شرایط مرزی زندگی مثل وقتی که دچار بیماری شدید می‌شویم و یا وقتی که تجربه مرگ خود یا مرگ عزیزانمان را داریم برنامه‌ریزی‌های سراب گونه است اصطلاحاً مانند بادکنکی که باد کردیم و وقتی می‌ترکد می‌بینم هیچ چیزی در آن نیست.

وی ادامه داد: آن چیزی که به لحاظ روانشناختی قابل درک است آن است که آبشخور اعمال من یا آن سرچشمه اعمال من از کجا تغذیه می‌شود؛ ما از بحث اسما این را فهمیدیم که این اسما سرچشمه‌ها یا کلمه‌برنامه‌هایی هستند که وقتی من خدا را با آن‌ها اصطلاحاً کنار انگیزه‌ها و برنامه‌های ذهنی خودم درمی‌یابم و برنامه‌هایم را از آنجا می‌گیرم این عمل من یک تجربه واقعی است به همین خاطر کسانی که ایمان به انجام کاری دارند، نتیجه برایشان مهم نیست یعنی در هر حال خودشان را برنده می‌بینند و واقعیت هم همین است.

این روانشناس اظهار کرد: بنابراین اگر که بخواهیم در ذهنمان فرمول‌بندی کنیم باید بگوییم درک درست از واقعیت باعث تشخیص درست در زندگی می‌شود، اصطلاحاً ادراک درست تشخیص درست در پی دارد و تشخیص درست معنای یقینی به آن پدیده می‌دهد یعنی وقتی که من درست تشخیص داده‌ام معنایی که عملم دارد آن معنا معنای یقینی است.

وی افزود: وقتی که این یقین را تجربه کردم اصطلاحاً عشق خودم را به ایمان تجربه می‌کنم؛ وقتی که ایمان در دل من نشست و من آن عشق را هم تجربه کردم قلب تصدیق‌گر من محکم می‌شود و در اینجا قلب به عنوان یک سازه روانشناسی در شخصیت من استحکام وجودی می‌دهد و احساس امنیت در من ایجاد می‌کند یعنی تجربه ایمان احساس امنیت را ایجاد می‌کند و این احساس از منبع مؤمن و منبعی که خداوند خودش را آن طور تعریف کرده به وجود می‌آید.

استاد پژوهشگاه حوزه و دانشگاه ادامه داد: اما یک وقت ما ایمان می‌آوریم به چیزی با اجبار و اکراه یا با دورویی برای اینکه یه سری نیازهای دیگری را پوشش دهیم که اینجا همان حرکت سرابی رخ می‌دهد اگر سرچشمه ایمان واقعی باشد و گفتیم در قلبی که ایمان تصدیق شود از آن شر سر چشمه نمی‌گیرد. یعنی اصطلاحاً سرچشمه بدی‌ها در انسان آرام آرام خاموش می‌شود به همین دلیل انسان‌هایی که ایمان‌ قوی دارند نسبت به موقعیت‌ها مقاوم هستند چرا که معنای امور در ذهن آن‌ها تغییر نمی‌کند چون زیربنای آن معنا یقین است.

جان‌بزرگی یادآور شد: وقتی که این ایمان تجربه شد بعد اتفاقی در وجود انسان می‌افتد و انگار که ما زمینه را فراهم می‌کنیم برای اسم مُهَیمن؛ خدا عقل کل و آینه تمام نمای کمال است و ما عاشق این کمال هستیم و وقتی به اسمایی که خدا تعلیم داده نگاه می‌کنیم اصطلاحاً صِبْغَةَ اللَّهِ یعنی رنگ خدایی می‌گیریم.

وی بیان کرد: بنابراین زمانی که من مؤمن بودن را تجربه کردم استعداد یا اصطلاحاً شکوفه دیگری در وجودم شروع به رشد کردن می‌کند و آن استعداد مُهَیمن بودن است و من این استعداد را پیدا می‌کنم به خاطر اینکه از حال تهدیدشدگی و تهدیدگری بیرون بیایم.

دوری از مجیر نزدیکی به نار

جان‌بزرگی تصریح کرد: همانطور که جلسه پیش بیان کردم وجود ما برای دیگران و خودمان آزاردهنده نیست و ما به این صورت از نار دور می‌شویم وقتی که من تهدیدگر یا تهدید شده هستم اگر تهدید را بپذیرم و نتوانم خودم را نجات دهم، پناهگاه نداشته باشم، مجیر واقعی را پیدا نکنم و دنبال سراب باشم درواقع خودم را به نار نزدیک می‌کنم، اگر من به جز خدا به کسی پناه نبرم و ایمانم از جای خود تغذیه شود کارکرد واقعی دارد و کارکرد واقعی آن این است که از حالت تهدیدشدگی و تهدی‌گری بیرون خواهم آمد.

وی ادامه داد: ما از بزرگان، معصومین مانند صحرای کربلا و تجربه‌های امام علی(ع) در حکومت‌داری صحنه‌هایی می‌بینیم که هیچ موضوعی آن‌ها را تهدید نکرده است یعنی به رغم اینکه دانش واقعی داشتند که دشمن دارند ولی از آن دشمنان نمی‌ترسیدند چون آن حال مؤمن بودن را از منشأ خودش می‌گرفتند و کارکرد واقعی در اینجا نمایان بود به همین خاطر وقتی به امام حسن (ع) گفتند قرار است شما را همسرتان به قتل برساند ایشان نمی‌ترسد و هیچ اقدامی هم نمی‌کند که نگران باشد؛ حالا با توجه به نکته‌های در اسم مؤمن، مُهَیمن و اسماء دیگری که درباره آن صحبت کردیم آیا تا به حال این تجربه در ذهن شما آمده که احساس کنید خداوند تهدیدگر و اضطراب‌زا است؟ در صورتی که خداوند مرتباً خودش را به عنوان پناهگاه، ایمن کننده و رفع کننده خوف معرفی می‌کند.

این روانشناس بیان کرد: اگر ادراکی از خدا داشته باشیم که در ما اضطراب ایجاد کند این علامت به این معنا است که آبشخور فکر ما از جای دیگری تغذیه می‌شود؛ اگر ما ذکر خدا را بگوییم اما این ذکر در قلب ما اطمینان ایجاد نکند و اگر بگویم سُبْحَانَک یا اللَّهُ اما در دلمان اطمینان ایجاد نشود یعنی یکی دیگر را صدا می‌کنیم.

وی گفت: إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا خدا در این آیه می‌گوید أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا یعنی افرادی که ذکرشان و خودگویی‌یشان خداگویی است وقتی چه در خلوت و چه در جلوت می‌گویند الَّذینَ قالوا رَبُّنَا اللَّهُ و پرورش دهنده، مدیر و مدبر ما الله است، خدا می‌گوید وقتی انسانی این حرف را می‌زند من همه نیروهایم را بسیج می‌کنم تا أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا یعنی دو مکانیزم بیماری‌زایی که روانشناسان از اصلی‌ترین اختلالات در آسیب شناسی روانی معرفی می‌کنند یا به عبارتی اضطراب و اصطلاحاً مسیر افسردگی از او دور شود؛ بنابراین خدایی که خودش را اینطور معرفی می‌کند اگر من در دلم گفتم خدا اما اضطراب و ترس به سراغم آمد این معنی را نمی‌رساند خدایی که آن را صدا می‌کنم آن نیست و آدرس را اشتباهی رفتم.

جان‌بزرگی اظهار کرد: همانطور که دکتر پسندیده گفتند اگر مراقبت در قوامیت در امنیت را ضرب در هم کنیم آن مُهَیمن بودن در وجود ما شروع به ظهور می‌کند و وقتی که از کسی یا چیزی مراقبت می‌کنیم و یا امانتی در اختیار ماست این مراقبت همراه با قوامیت است یعنی برای آن پا به کار هستیم و اینطور نیست که از دور مراقبت کنیم و حاضر هستیم برای این مراقبت وقت بگذاریم، هزینه و تلاش کنیم.

وی افزود: ایمن هستیم یا ایمنی بخش هستیم یعنی وقتی که از موضوعی مراقبت می‌کنیم و مراقبت هم ممکن است مراقبت از خود باشد در این حالت از مکانیزم ترساندن استفاده نمی‌کنیم و چقدر ما در مراقبت‌هایمان از این لفظ استفاده می‌کنیم اگر این کار را نکنی من سه نقطه؛ و این سه نقطه تهدید است و همه ما این تجربه را داریم.

این روانشناس گفت: پس مُهَیمن بودن تهدیدگر، اضطراب‌آور و ایجادکننده شک نیست چون گفتیم ارتباط شبکه‌ای که از اسما با هم دارند از مؤمن هم اثر می‌گیرد پس شک ایجاد نمی‌کند؛ روایتی را نگاه می‌کردم که در یکی از ویژگی‌های مشاور گفتند وقتی یک نفر پیش مشاوره می‌رود باید شک او به یقین تبدیل شود و کسی که یقینش به شک تبدیل شد معلوم است اتفاق متفاوتی افتاده است.

وی افزود: مُهَیمن این ویژگی را دارد وقتی در حالت مُهَیمن هستیم با اطمینان خاطر امنیت می‌دهیم، مراقبت می‌کنیم و قوامیت می‌دهیم یعنی ذره ذره وجود ترسان و لرزانی که مشکل دارد را با قوامیت خودمان و ایمانمان به کسانی که با ما در ارتباط هستند استحکام می‌دهیم و پا به کار هستیم برای اینکه آن‌ها به هدفشان برسند و کسی نمی‌تواند قوام، مراقب و امنیت‌بخش شود بدون اینکه مؤمن را تجربه کند.

مراقبت‌گری همراه با ایمنی قوام‌بخش است

این روانشناس گفت: این فضا به ما می‌فهماند که مراقبت‌گری همراه با ایمنی می‌تواند قوام‌بخش باشد؛ ما وقتی می‌خواهیم مراقب را معنی کنیم می‌گوییم فرض کنید بخواهید یک شمع را از این اتاق به اتاق بعدی ببرید چطور آن شمع را در دست می‌گیرید و مراقب هستید سریع حرکت نمی‌کنید تا شمع خاموش نشود و این یعنی مراقبت، یعنی خود شما برای آن شمع تهدید نیستید و با لطافت و ظرافت عمل می‌کنید.

وی خاطرنشان کرد: انسان نیازمند امنیت است و اگر ادراک امنیت را داشته باشد معنای ایمن مستحکم می‌شود و اگر معنای ایمنی‌بخشی و امنیت در آن مستحکم شود آن وقت علاقه به منبع ایمنی‌بخش مشخص می‌شود و اینکه ما به نوعی اعتراف داشته باشیم من امنیت را از خدا می‌گیرم خودم از خودم چیزی ندارم.

استاد پژوهشگاه حوزه و دانشگاه تصریح کرد: اگر از خدا فاصله بگیریم آسیب‌پذیر می‌شویم و ما فقط وقتی موقعیت واقعی را تجربه می‌کنیم که با خدا باشیم؛ علاقه به منبع ایمنی بخش انسان را ایمن می‌کند، کسی که ایمنی را تجربه کند ایمنی‌بخش می‌شود، کسی که ایمنی‌بخش باشد می‌تواند مراقبت‌گر درستی باشد و کسی که مراقبت‌گری را به خوبی تجربه کرد آنگاه می‌تواند قوام‌بخش هم باشد؛ یعنی به عبارت دیگر وقتی که من دستم خالی است پابه‌کار هم که باشم کاری از دستم بر نمی‌آید و بیشتر مزاحم هستم و قوام‌بخشی وقتی است که کسی ایمنی‌بخش باشد و مراقبت را بلد باشد و بداند باید از چه مسیری حرکت کند و موضوعی که آن را رشد می‌دهد احساس تهدید برای او ایجاد نکند.

وی بیان کرد: مثلاً بچه‌ای را به لبه پله ببرید و بگویید تو می‌توانی از پله پایین بروی اما چند جمله ترسناک هم به او بگویید و حالا او هر قدمی که بردارد ترس وجودش را فراگرفته و منتظر است که بیفتد؛ مثلاً بعضی از والدین وقتی راضی نیستند و آخر که راضی می‌شوند می‌گویند باشه این کار را بکن اما... و پشت سر این اما کلی تهدید وجود دارد و نمی‌تواند قوام‌بخش باشد.

جان‌بزرگی در پایان اظهار کرد: قوام‌بخشی معنی بسیار قشنگی است اگر که بتوانیم به خوبی آن را درک کنیم؛ بسیار لذت بخش خواهد بود که بتوانیم یک گل را از صفر تا صد با مفهومی که از خدا می‌گیریم به ثمر برسانیم و تجربه مؤمن و مُهَیمِنُ بودن تجربه‌ای است که اگر داشته باشیم می‌توانیم در زندگی خود ثمربخش باشیم.

انتهای پیام
captcha