۳۶۵ روز در صحبت قرآن نوشته استاد حسین محیالدین الهی قمشهای، کتاب چهارم از مجموعه کتابهای جوانان و فرهنگ جهانی است. این مجموعه با هدف شناساندن فرهنگ و ادبیات به جوانان اولین بار سال ۱۳۹۰ به همت نشر سخن تدوین منتشر شده است.
کتاب «۳۶۵ روز در صحبت قرآن» ۳۶۵ قطعه کوتاه و بلند از قرآن برای آشنایی جوانان با تعلیمات فراگیر قرآن انتخاب شده و کوشش شده است که این گنجینه تصویری از ابعاد گوناگون کلام آسمانی برای مخاطب ترسیم کند.
این کتاب، تفسیر در معنی اصطلاحی کلمه مانند تفاسیری چون کشاف و مجمع البیان و امثال آن نیست، بلکه بیشتر انعکاسی از کتاب وحی در ادب عرفانی فارسی و اسلامی است و نگاهی دارد به قرآن از دیدگاه ادبی، زیباشناسی و اخلاقی، اجتماعی و عرفانی.
گروه اندیشه ایکنا به منظور بهرهمندی مخاطبان خود از این گنجینه قرآنی و ادبی اقدام به انتشار قطعههایی از کتاب «در صحبت قرآن» کرده است. هشتاد و نهمین قسمت از تحفه این کتاب با عنوان «پایان طوفان نوح» تقدیم مخاطبان گرامی میشود.
وَقِيلَ يَا أَرْضُ ابْلَعِي مَاءَكِ وَيَا سَمَاءُ أَقْلِعِي وَغِيضَ الْمَاءُ وَقُضِيَ الْأَمْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ وَقِيلَ بُعْدًا لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ ﴿هود۴۴﴾
و آنگاه گفته شد که ای زمین، آب خود را فرو بر و ای آسمان تو نیز باران را قطع کن و بدین فرمان آب فرو شد و قضای الهی(بر غرق منکران) واقع گردید و کشتی نوح بر بلندای کوه «جودی» قرار گرفت و ندا آمد که مردمان ستمکاران از رحمت الهی به دور باشند.
مفسّران و صاحب نظران علوم معانی و بیان این آیه را نقطه اوج فصاحت و بلاغت قرآنی دانستهاند و در مقابل آن سوره لهب را در درجات نازله فصاحت و اعجاز قرآنی قرار دادهاند چنانکه شاعری در بیان وجود غث و سمین (به معنی چاق و لاغر و خوب و خوبتر) در کلام شاعران و نیز در قرآن گفته است:
در بیان و در فصاحت کی بود یکسان سخن
گرچه گوینده بود چون جاحظ و چون بُحتری
در کلام قادر بیچون که وحی مطلق است
کی بود«تبّت یدا» مانند «یا ارضُ ابلَعی» (ناشناس)
آیت «یا ارضُ ابعلی» ادیبان و شاعران عرب را حیران و شگفت زده کرد و معروف است که بعد از نزول این آیت به خانه کعبه رفتند و قصاید سبعه معلقه را که بر دیوارهای کعبه آویخته بودند پایین آورند که اگر درجه فصاحت این است، کلام ما را چه جای جلوه باشد.
سبعه معلّقه هفت قصیده بوده است از چند شاعر بزرگ عرب که به سبب فصاحت و زیبایی، آنها را بر دیوارهای کعبه آویخته بودند و البته آن قصاید همچنان در شمار نقطههای اوج زیبایی در ادب جهان است و یکی از معروفتترین آنها قصده معروف امرء القیس است با مطلع زیر:
قفا نبک من ذکری حبیب و منزل
بسقط اللوی بین الدخول و حومل
و این غداة البین یوم تحملوا
لدی سمرات الحی ناقف حنظل
ای دوستان دوگانه من، در این جایگاه که سقط اللوی نام گرفته و میانه دخول و حومل است، بایستید تا در فراق آن معشوق و دیاری و منزلگاه او اشکی فروباریم. به یاد دارم در آن بامداد جدایی، که شتران محملها را بستند و رفتند من در زیر درختان قبیلهمان ایستاده بودم و چنان تلخکام بودم که گویی حنظل در دهان خُرد میکردم.
اما آیت «یا ارض ابلعی» چنان شکوه و عظمتی را در بیان نشان داد که همه تیغ خلاف در نیام کردند و آنها که غرضی در دل نداشتند تسلیم کلام وحی شدند.
رها نمیکند این نظم چون زره درهم
که خصم تیغ تعنُت برآورد ز نیام (سعدی)
شرح زیبایی این آیت را که، در عین کوتاهی، غواصان بحر معانی بیان 25 صنعت ادبی در آن یافتهاند باید در کتب مفصل ایشان مطالعه کرد و ما فقط اشاره میکنیم به چند نکته که گوشه چشمی از جلال و جمال آیه را نشان داده باشیم.
یک ذره ز حسن لیلیت بنمایم
عاقل باشم اگر تو مجنون نشوی (ناشناس)
این آیه مربوط به داستان طوفان نوح است که چون آب از آسمان فرو ریخت و از زمین فوران کرد و همه مردمان غرق شدند و کشتی بر آب قرار گرفت، خداوند فرمان داد که آب فرو نشیند و آسمان از باریدن و زمین از جوشیدن بازایستد.
در آغاز آیه فرماید: «خطاب شد که ای زمین آب خود را فروبر»، آوردن فعل مجهول با توجه به اینکه فاعل معلوم است نشان عظمت گوینده و حاکمیت مطلق اوست به خصوص که این فعل را به هیچ کس دیگر نمیتوان منسوب کرد و این یک صنعت است که به جای فعل معلوم، فعل مجهول آورند تا فاعل به کنایه یاد شده باشد و شکوه وجلال او بیشتر در دل نشیند، و دو صنعت ادبی دیگر آنکه خداوند زمین را اولا شخصیت بخشیده، ثانیان به عنوان یک موجود فهیم آن را خطاب کرده و این دو را در ادبیات غربPersonification یعنی تشخیص (شخصیت بخشیدن) و apostrophe گویند یعنی خطاب کردن با غیر انسان، و همین دو صنعت در مورد آسمان نیز به کار رفته است. دو کلمه ابلعی و اقلعی ضمن همصدا و هم آهنگ بودن با هم، چنان انتخاب شده اند که سرعت فرونشستن طوفان را به تمام و کمال برسانند زیرا بلعیدن ناگهان شی را غیب میکند و برکندن با شتاب ابرها را از صحنه آسمان بیرون میبرد به همین جهت بلافاصله با چند فعل متوالی میفرماید آب فرونشست و فرمان به اجرا رسید و کشتی بر کوه جودی فرود آمد و این خود صنعتی است در ایجاز و حسن انتخاب کلمات و حسن ترکیب و هماهنگی عبارات با حدوث واقعه و چنین مینماید که در وسط آن طوفان به یک دم به فرمان آن نیروی لایزال کشتی بر قله کوه جودی فرو مینشیند و همان دم که همه ظالمان غرق شدهاند خطاب میرسد که دور باشند قوم ستمکار از جهان و از این صریحتر و زیباتر نمیتوان چنین واقعه شگفتی را در چند عبارت کوتاه و کوبنده بیان کرد.
از حکایتهای زیبایی که عطار از نوح، بعد از واقعا طوفان، آورده یکی این است که یکی از همراهان نوح دکان کوزهگری گشوده بود. روزی جبرئیل نزد نوح آمد و گفت خداوند میفرماید این کوزهها را بشکن. نوح گفت شکستن چندین کوزه که هر یک با خون دل ساخته شده روا نیست. جبرئیل گفت:
یک دکان از کوزه بشکستن خطاست
یک جهان پرآدمی کشتن رواست؟
خود دلت میداد ای شیخ کبار
زان همه مردم برآوردی دمار؟