۳۶۵ روز در صحبت قرآن نوشته استاد حسین محیالدین الهی قمشهای، کتاب چهارم از مجموعه کتابهای جوانان و فرهنگ جهانی است. این مجموعه با هدف شناساندن فرهنگ و ادبیات به جوانان اولین بار سال ۱۳۹۰ به همت نشر سخن تدوین منتشر شده است.
کتاب «۳۶۵ روز در صحبت قرآن» ۳۶۵ قطعه کوتاه و بلند از قرآن برای آشنایی جوانان با تعلیمات فراگیر قرآن انتخاب شده و کوشش شده است که این گنجینه تصویری از ابعاد گوناگون کلام آسمانی برای مخاطب ترسیم کند.
این کتاب، تفسیر در معنی اصطلاحی کلمه مانند تفاسیری چون کشاف و مجمع البیان و امثال آن نیست، بلکه بیشتر انعکاسی از کتاب وحی در ادب عرفانی فارسی و اسلامی است و نگاهی دارد به قرآن از دیدگاه ادبی، زیباشناسی و اخلاقی، اجتماعی و عرفانی.
گروه اندیشه ایکنا به منظور بهرهمندی مخاطبان خود از این گنجینه قرآنی و ادبی اقدام به انتشار قطعههایی از کتاب «در صحبت قرآن» کرده است. نود و چهارمین قسمت از تحفه این کتاب با عنوان «خواب حضرت یوسف و تعبیر آن» تقدیم مخاطبان گرامی میشود.
إِذْ قَالَ يُوسُفُ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي سَاجِدِينَ ﴿۴﴾ قَالَ يَا بُنَيَّ لَا تَقْصُصْ رُؤْيَاكَ عَلَى إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُوا لَكَ كَيْدًا إِنَّ الشَّيْطَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوٌّ مُبِينٌ ﴿۵﴾ وَكَذَلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ وَيُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَعَلَى آلِ يَعْقُوبَ كَمَا أَتَمَّهَا عَلَى أَبَوَيْكَ مِنْ قَبْلُ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبَّكَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ ﴿۶﴾
اکنون متذکر شو خواب یوسف را که گفت: ای پدر، همانا که (در عالم رویا) دیدم یازده ستاره و خورشید و ماه مرا سجده میکردند(4) یعقوب گفت: ای فرزند عزیز، زنهار خواب خود را برای برادرانت حکایت مکن که مبادا(به اغوای شیطان بر تو حسد ورزند) و بر تو کید و مکری بیندیشند. همانا که شیطان آدمی را دشمنی آشکار است(5) و اما تعبیر خواب تو این است که پروردگارت تو را برگزیند وعلم تعبیر خواب بیاموزد و نعمتش را بر تو و بر آل یعقوب تمام گرداند، چنانکه او نعمت خویش را بر پدران تو ابراهیم و اسحاق نیز تمام گردانید همانا که پروردگار تو دانا و حکیم است(6).
خواب یوسف را مفسران چنان تعبیر کردهاند که خورشید یعقوب است و ماه همسر او و آن یازده ستاره برادران او هستند و در روایات آمده است که یعقوب خود خواب دیده بود در همان زمان که یازده گرگ به یوسف حمله کردهاند و در توجیه این دو خواب ناهمگون که یکی برادران را ستاره و یکی برادران را گرگ میبیند گفتهاند خواب یوسف مربوط به زمانی است که برادران از کارهای ناصواب خود شرمنده شدهاند و در پیش تخت او در خاک افتادهاند و نور توبه و بازگشت به خوبی در ایشان در صورت ستاره ظاهر شده است اما یعقوب برادران را در زمانی خواب دیده است که اسیر دیو حسادت بودهاند و چون گرک در یوسف افتادند و او را بیازردند و علت اینکه یعقوب در هنگام تقاضای برادران که یوسف را با ما بفرست گفت میترسم شما از او غافل شوید و گرگ او را بدرد در اثر همین خوابی بوده است که خود دیده است اما به طور کلی خواب دیدن خورشید و ماه نشان خبر و برکت است به خصوص که بر آدمی سجده یا سلام کنند مولانا در مثنوی ماجرای تعبیر خواب جوانی خود را از ظهور شمس چنین بیان کرده است:
خوابها میدید جانم در شباب
که سلامم کرد قرص آفتاب
گفتم این دیوانگی بود و محال
کی عروس نو گزیند پیر زال
چون تو را دیدم محالم حال شد
جان من مستغرق اجلال شد
چون تو را دیدم بدیدم خویش را
آفرین آن آینه خوش کیش را
چنانکه در تفسیر آیه قبل اشاره شد، در سوره یوسف چهار خواب همراه با تعبیر آن آمده است که اولین آن همین خواب یوسف است که گفت خواب دیدم ماه و خورشید و یازده ستاره بر من سجده کردند. سجده کردن، سر فرود آوردن و در خدمت بودن و زیر فرمان بودن است و شاید مقصود همان مقام سلطنتی است که در آخر داستان، یوسف بر مصر مییابد. اما پدر که تعبیر خواب را میداند پیش از تعبیر، یوسف را از حسادت برادران بر حذر میدارد و تاکید میکند که این خواب را با برادرانت مگوی زیرا شیطان دشمن آشکار انسان است و ممکن است آنها را به کید و مکری برانگیزد و تو را از ایشان رنج و بلایی برسد. تعبیر خواب از دیدگاه یعقوب این است که خداوند تو را از میان بندگان برمیگزیند(به رسالت و پیامبری) و تو را تاویل و تعبیر خوابها میآموزد و نعمت خود را بر تو تمام میکند.
کلمه احادیث جمع احدوثه است به معنی هر واقعهای که رخ دهد و هر چیز که حادث شود بنابراین میتوان گفت یوسف و هم خردمندان و روشنبینان عالم وقتی نظر در هر حادثهای میکنند معنی آن را درمییابند که این از کجا سرچشمه گرفته و این حادثه به کدام جانب میل دارد و میتوان همه حوادث عالم را رویایی دانست که نیاز به تفسیر و تاویل دارد و یوسف بدین مقام رسیده بود که صورت حوادث عالم را به معنی اصلی بازگرداند. کلمه تاویل به معنی بازگرداندن به اول است.
کمتر سورهای در قرآن هست که به قدر سوره یوسف مورد اشاره و بهرهگیری معنوی و عرفانی و رمزی قرار گرفته باشد و این رمزها لحظه به لحظه متغیر و متفاوت است. هر جایی یوسف به معنایی دیگر ممکن است به کار گرفته شود و هر واقعهای در این سوره چون معدنی است که عارفان سنگهای قیمتی گوناگون از آن استخراج کردهاند.
دید یوسف آفتاب و اختران
پیش او سجده کنان چون چاکران
اعتمادش بود برخواب درست
در چه و زندان جز آن را مینجست
چون در افکندند یوسف را به چاه
بانگ آمد سمع او را از اله
که تو روزی که بعد از آنش میرسید
او بدان قوت به شادی میکشید
همچنانکه ذوق آن بانگ الست
در دل هر مومنی تا حشر هست (مثنوی)
مولانا در یکی از داستانهای مربوط به داود نبی در دفتر سوم مثنوی لطایف بدیع و حکمتهای شگفتی از این خواب یوسف بدر آورده است، از جمله اینکه یوسف وقتی این خواب را دید دیگر تا رسیدن به مقام پادشاهی از هر تشویش و نگرانی برکنار بود چون پایان کار را به وی نشان داده بودند؛ بنابراین حتی در قعر چاه دلتنگی و غصهای نداشت و در زندان همچنین. بعد مولانا خواب را تعمیم میدهد و میگوید همه ما انسانها در خواب الست دیدهایم که بر ما چه خواهد گذشت، اگر حضرت حق را به پروردگاری برگزینیم. بنابراین اگر در تبعیدگاه این عالم سختیها و مشکلات پیش آید همه به دلخوشی آن خواب بر ما سهل و آسان میگردد:
هر که خوابی دید در روز الست
مست گردد در ره طاعات مست
معروف است که دو تن از دوستان مشغول تماشای نمایشی بودند. در بخشی از داستان مسابقهای پیش آمد میان یک اسب سفید و یک اسب سیاه. گفتند خوب است که ما بر روی این دو اسب شرطبندی کنیم تا کدام برنده خواهد شد. پس بر جایزهای بزرگ شرط بستند، یکی به نفع سیاه و یکی به نفع سفید و چون اسب سفید برنده شد بازنده بیدرنگ جایزه را به دوست تقدیم کرد. آن دوست نگاهی در آن جایزه بزرگ کرد، لختی اندیشید و گفت نه، انصاف نیست من نمیتوانم این مبلغ را از تو قبول کنم زیرا حقیقت این است که من پیش از این سه بار این فیلم را دیده بودم. دوستش گفت: نوش جانت باد، من خود پنج بار فیلم را دیده بودم، گفتم شاید این بار اسب سیاه برنده شود.
شگفتی در این است که انسان پایان داستان خوبان و بدان را بارها خود دیدهاند و از زبان انبیا و اولیا و شاعران شنیدهاند و فطرت آدمی نیز خود از پایان خبر میدهد، اما باز امید بستهاند که راه شرّ و بدی به ایشان سود رساند و سعادت آورد، باز طمع بستهاند که اسب سیاه که رمز نیروهای اهریمنی است برنده شود. داستان روز پنج شنبه از هفت گنبد نظامی داستان دو رفیق است به نامهای خیر و شر که پایان کار آنها خواندنی است.
انتهای پیام